استنادات حلقه برای نفی توصیف خداوند
طاهری برای اثبات بینامی خداوند و منع توصیف از او به آیات و روایاتی استناد کرده است که در ادامه بیان و سپس نظر وی بررسی و نقد میشود.
استناد به قرآن کریم
الف: توصیف
عرفان وارهی حلقه مدعی است خداوند در قرآن کریم انسانها را از توصیف خود بر حذر داشته است. استناد[۱] آنان به بخشی از آیات قرآن میباشد که خداوند متعال فرموده است:
سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ؛ پاک و منزه است خداوند ازآنچه آنان توصیف میکنند.[۲]
ب: ارزیابی
یکم: رد وصفِ مشرکین
با بررسی آیه شریفه «سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ» در چند سورهی قرآن به این نتیجه میرسیم که خداوند وصف خود را منع نکرده است بلکه وصف مشرکین را که براى خداوند متعال همتایانى از جنّ و پسران و دخترانی در نظر میگرفتند را رد کرده است؛ بنابراین طاهری با تقطیع و برداشت گزینشی از آیهی شریفه سعی در پشتوانه سازی برای تفکر اشتباه خود داشته است.
قرآن کریم دراینباره میفرماید:
وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکَاءَ الْجِنَّ وَ خَلَقَهُمْ وَ خَرَقُوا لَهُ بَنِینَ وَ بَنَاتٍ بِغَیْرِ عِلْمٍ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى عَمَّا یَصِفُونَ؛ آنان براى خدا همتایانى از جنّ قرار دادند، درحالیکه خداوند همۀ آنها را آفریده است؛ و براى خدا، بهدروغ و از روى جهل، پسران و دخترانى ساختند؛ منزّه است خدا و برتر است ازآنچه توصیف مىکنند![۳]
أَمِ اتَّخَذُوا آلِهَهً مِنَ الْأَرْضِ هُمْ یُنْشِرُونَ l لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَهٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ؛ آیا آنها خدایانى از زمین برگزیدند که (خلق مىکنند و) منتشر مىسازند؟! l اگر در آسمان و زمین، جز «اللّه» خدایان دیگرى بود، فاسد مىشدند (و نظام جهان به هم مىخورد)! منزه است خداوند پروردگار عرش، از توصیفى که آنها مىکنند![۴]
مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَ مَا کَانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ إِذاً لَذَهَبَ کُلُّ إِلهٍ بِمَا خَلَقَ وَ لَعَلاَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ؛ خدا هرگز فرزندى براى خود انتخاب نکرده؛ و معبود دیگرى با او نیست؛ که اگر چنین مىشد، هر یک از خدایان مخلوقات خود را تدبیر و اداره مىکردند و بعضى بر بعضى دیگر برترى مىجستند (و جهان هستى به تباهى کشیده مىشد)؛ منزّه است خدا ازآنچه آنان توصیف مىکنند![۵]
دوم: تائید توصیف صحیح مخلَصین
خداوند وصف غلطِ مشرکان را منع و توصیف صحیح بندگان مخلص را تائید فرموده است.
سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ l إِلاَّ عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ؛ منزّه است خداوند ازآنچه توصیف مىکنندl مگر بندگان مخلص خدا![۶]
سوم: دستور به خواندن خداوند با صفاتش
در آیات فراوانی از قرآن کریم خداوند متعال با معرفی خود به اسماء و صفات الهی، دستور به خواندن خویش به این طریق داده است.
وَ لِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَ ذَرُوا الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی أَسْمَائِهِ سَیُجْزَوْنَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ؛ و براى خدا، نامهای نیک است؛ خدا را به آن (نامها) بخوانید! و کسانى را که در اسماء خدا تحریف مىکنند (و بر غیر او مىنهند و شریک برایش قائل مىشوند)، رهاسازید! آنها بهزودی جزاى اعمالى را که انجام مىدادند، مىبینند![۷]
بنابراین استدلال طاهری ناصواب بوده و در نقطهی مقابل قرآن کریم است.
چهارم: مغالطه خلط مفهوم به مصداق
آیتالله مصباح یزدی در کتاب معارف قرآن توضیح مفصلی در مورد کسانی که اعتقادی همانند بنیانگذار حلقه دارند، مطرح کرده که خلاصهی آن عبارت است از:
گاهى در برخى از سخنان یا نوشتارها دیده مىشود که به استناد بعضى از آیات یا روایت مىگویند خدا بههیچوجه قابل شناختن نیست. آنان به آیاتى در قرآن و یا روایاتى از اهلبیت عصمت و طهارت سلاماللهعلیهم برخورد کردهاند که پنداشتهاند مفاد آنها این است که معانى اسماء و صفات الهى قابل شناختن نیست مثلاً در قرآن داریم: «فَلا تَضْرِبُوا لِلّهِ الاْمثاْلَ». به مشرکان مىفرماید: براى خدا مَثَل نزنید. اینان مىگویند: این مثل زدن یک نوع توصیف است، وصف کردن چیزی است از راه مثل، وقتى خدا مىفرماید براى خدا مَثل نزنید یعنى خدا را با مَثل وصف نکنید. پس اصلاً خدا را نمىتوان وصف کرد… در آیهى دیگرى داریم: «سُبْحانَ اللهِ عَمّا یَصِفُونَ». خدا منزه است ازآنچه مردم وصف مىکنند…
ظاهراً براى آنکسانی که گفتهاند اوصاف خدا را نمىتوان شناخت و معناى الفاظى که در مورد اسماء و صفات خدا به کار مىبریم، نمىفهمیم؛ شبههاى از باب اشتباه مفهوم به مصداق حاصل شده است. توضیح آنکه یکى از انواع مغالطات که به ذهن انسان هنگام استدلال براى خود یا دیگرى مىآید از اشتباه مفهوم به مصداق ناشى مىشود. یعنى مطلبى که مربوط به مصداق است به مفهوم یا حکمى که مربوط به مفهوم است به مصداق نسبت مىدهد… ظاهراً کسانى که ادعا کردهاند که خدا را نمىتوان شناخت و این اوصاف فقط الفاظى هستند که ما مُجاز هستیم دربارهى خدا به کار ببریم به چنین مغالطهاى مبتلا شدهاند؛ زیرا آنچه از آیات و روایات باید استفاده شود این است که مصداق اوصاف الهى را با مفاهیم ذهنى نمىتوان شناخت نه اینکه مفاهیم هم وقتى در مورد خدا به کار مىرود، اصولاً معناى خود را از دست مىدهند![۸]
برگرفته از کتاب عرفانوارهی حلقه دورهی تکمیلی؛ صص ۱۶۴-۱۶۰.
پینوشت:
[۱]. همان؛ صص ۵۱، ۹۶،۹۵، ۹۷، ۱۱۵ و ۱۱۶/ همو، دوره دوم صص ۸۸، ۸۹ و… .
[۲]. مؤمنون: ۹۱/ صافات: ۱۱۰.
[۳]. انعام: ۱۰۰.
[۴]. انبیاء: ۲۱ و ۲۲.
[۵]. مؤمنون: ۹۱.
[۶]. صافات: ۱۵۹ و ۱۶۰.
[۷]. اعراف: ۱۸۰.
[۸]. محمدتقی مصباح یزدی؛ معارف قرآن (۱-۳)؛ صص ۹۷ – ۹۹.