خاستگاه عرفان‌واره حلقه – بخش هفتم

ادامه ازقبل

۳-۲-۱. مهندس مهدی بازرگان

مهندس مهدی بازرگان در سال ۱۲۸۶ در تهران متولد شد. بازرگان تحصیلات ابتدایی را در مدرسه سلطانیه تهران و متوسطه را در دارالمعلمین مرکزی به پایان رسانید و در سال ۱۳۰۶ جزء اولین گروه محصلین ممتاز کشور‌ برای تحصیل به فرانسه اعزام شد. در سال ۱۳۱۳ پس از ۷ سال تحصیل در فرانسه به کشور بازگشت. وی در دی‌ماه سال ۱۳۷۳ از دنیا رفته است.[۱]

سیر اندیشه‌های بازرگان در رابطه با نسبت علم و دین با تغییر اندیشه‌های او پس از انقلاب از وی بازرگان متقدم و متأخر را پدید می‌آورد. بازرگان، قبل از انقلاب اسلامی تمام تلاش خود را در تطبیق علوم تجربی با دین متمرکز کرده بود اما پس از انقلاب و مخصوصاً در سخنرانی اسفند سال ۷۱ با عنوان «آخرت و خدا هدف بعثت انبیاء» به‌کلی از اندیشه‌های تطبیقی خود میان علم و دین دست کشید و می‌توان از او در این دوران به بازرگان متأخر یاد کرد. سرانجام بازرگان «به جدایی دین از مسائل اجتماعی گرایش پیدا می‌کند و این اندیشه را نیز به ائمه علیهم‌السلام و متون دینی نسبت می‌دهد. وی در این دوره از اندیشه‌های گذشته‌اش دست می‌شوید و هدف بعثت پیامبران را به خداشناسی و آخرت‌گرایی محدود می‌سازد».[۲]

۳-۲-۲. بازرگان و شکل‌گیری اندیشه‌ها

دروان تحصیل در مدرسه دارالمتعلمین و نیز سفر او به غرب برای تکمیل مراحل علمی دو عامل اصلی در شکل‌گیری اندیشه‌های دین‌پژوهانه­‌ی بازرگان به شمار می‌­رود. «به لحاظ اندیشه‌ی دینی، نگاه مهندس بازرگان به دین، بر اساس مطالعاتی بود که از دوره‌ی جوانی در دین داشته و به‌تبع علم‌گرایی رایج در آن دوره و اهمیت علوم تجربی و نیز پیشینه‌ی تحصیلات خود می‌کوشید تا به‌نوعی میان اسلام و علم جدید پیوند بزند.

داستان پیوند خوردن دین با علم یا جدایی از آن، حکایت مفصلی است که دست‌کم پانصد سال در اروپا سابقه دارد. این سابقه، به‌طور ناقص به دنیای اسلام رسید؛ بدین معنا که مسلمانانِ علم‌گرا بدون آن‌که به‌درستی از پیشینه‌ی آن آگاه باشند و زیروبم ارتباط علم و دین را دریابند، بر اساس همان داشته‌های علمی محدود خود، تلاش می‌کردند تا اسلام را برای نسل تحصیل‌کرده‌ی جدید علمی نشان دهند و به زبان خود با او سخن بگویند… بازرگان برای نشان دادن این‌که دین و احکام دینی مشتی خرافات نیستند، تلاش کرده بود تا وجه علمی احکام دینی به‌خصوص در بخش نجاسات را نشان دهد برای بازرگان تلفیق میراث سنتی با دانش جدید، امری عادی بود. این نگرش علمی- دینی مبتنی بر فلسفه‌ی سیانتیسم و آمپریسم بود، می‌کوشید تا از طریق تجربه‌ی علمی و حسی به اثبات قضایای دینی بپردازد».[۳]

«بازرگان برخلاف اکثریت نوجوانان به مکتب‌خانه نرفت و در آغاز در دبستان سلطانی و در ادامه در مدرسه دارالمعلمین مرکزی تهران که ازجمله مدارس نوپا به سبک غربی بود به علم‌آموزی پرداخت. ابوالحسن خان فروغی، برادر محمدعلی فروغی، رئیس مدرسه دارالمعلمین مرکزی در آن ایام بود که تأثیرات شگرفی در اندیشه دوران جوانی و به‌تبع آن مسلک پیشگی و دین‌پژوهی آینده او ایفا کرد.

ابوالحسن خان فروغی، فیلسوف، مورخ و درعین‌حال «پایه‌گذار تفسیر قرآن و درس فلسفه و منطق» در دارالمعلمین مرکزی بود. در یک کلاس دانش آموزان را با علوم طبیعی آشنا می‌ساخت و در کلاس دیگر آن‌ها را متوجه تعالیم و آموزه‌های قرآن می‌کرد. آیه‌ی شریفه «[ان الله] لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم» که «بعدها از شعارهای سیاسی بازرگان شد» حاصل دروس تفسیر قرآن این معلم در آن کلاس‌ها بود. آموزگار بازرگان، فروغی، طبیعت را به زبان قرآن مورد کندوکاو و تفسیر قرار می‌داد:

مثلاً در تائید آیه نور از تئوری اُپتیک بهره می‌گرفت. می‌گفت برخلاف اعتقاد رایج مسلمانان که مکتب شناخت طبیعت را دهری مسلک می‌دانند باید خدا را در طبیعت جستجو کرد. هم از طریق فروغی بود که بازرگان با هیئت‌شناس و منجم کاتولیک فرانسوی فلاماریون آشنا شد و کتاب خدا در طبیعت او را خواند و تحت تأثیر افکار وی قرار گرفت.

به‌زعم بازرگان، تأثیرات دروس آموزشی مدرسه دارالمعلمین مرکزی در دستگاه فکری او بسیار شگرف بوده است:

تفسیر قرآن که نخستین بار بود در برنامه جدید وارد می‌شد و سبک ابتکاری بر مبنای علمی و تدبری داشت، برای من کاملاً آموزنده و در تشکل فکری و اعتقادی‌ام بسیار مؤثر بود».[۴]و[۵]

۳-۲-۳. بازرگان و تلاش ناکام در انطباقِ تجربی علم و دین

«بازرگان در آثارش به‌ویژه در آثار اولیه، به‌تبع برخی از نوگرایان دینی هم‌دوره‌اش، به برخی انطباق‌ها و توجیهات علمی از دین پرداخته است؛ مانند آنکه تکامل را بزرگ‌ترین آیه از آیات خداوند می‌داند. انرژی را مبدأ و معاد ماده می‌داند. در جای‌جای آثارش از قوانین ترمودینامیک برای اثبات اراده در هستی، فراتر از ماده و انرژی، کمک می‌گیرد. بین دعا و کاتالیزورهای شیمی و هورمون‌های بیولوژیک مشابهت‌هایی ایجاد می‌کند. نفخه صور را شبیه فوران انرژی و آتش سوزان را، انرژی تنزل یافته می‌نامد. ملائک را نیروها و قوای هستی و شیطان را میکروب معرفی می‌کند.

به دنبال توجیهات علمی برای آب کر و فرمول شیمیایی برای نجاسات و میزان ازت در ادرار می‌گردد. نجس بودن کفار مشرک در رساله‌های شرعیات را با تکلیف به عدم رعایت قواعد بهداشتی کتب دینی ارتباط می‌دهد. یا در توجیه تیمم به کشف پنی‌سیلین از خاک اشاره می‌کند و نجس بودن خوک و سگ را به بی‌اعتنایی آن‌ها به میکروب‌هایی که برای انسان مضرند ارتباط می‌دهد …».[۶]

بازرگان در تلاش برای تطبیق حداکثری علم و دین می‌­گوید:

دانش امروزی، در جهان وجود و در طبیعت بی‌انتها فقط دو چیز یا دو عنصر را می‌­شناسد: ماده و انرژی.[۷] اما قرآن در عین قبول آن دو عنصر، (برخلاف متقدمین و بعضی از اهل کلام و فلاسفه که بی‌اعتنای به هر دو بودند) انگشت روی یک عنصر سوم نیز می‌گذارد و موجودات یا مخلوق‌های دیگری را نیز معرفی می‌نماید. البته قرآن پای عنصر سوم را همه‌وقت و همه‌جا به میان نمی‌کشد. در مواقع خاص ابداع یا ارتحال و جهش اشاره می‌کند و آن را چندان محسوس و شناخته‌شده علم بشری نمی‌داند. حال در برابر چنین اظهار یا ابتکار قرآن باید دید، حق با قرآن است یا با علم امروزی؟ یعنی جهان خلقت و طبیعت که بالاخره به یک‌چیز و به یکجا منتهی می‌شود، جهان دو عنصری است یا سه عنصری؟[۸]

این عنصر سوم، به­نام‌های مختلف در قرآن آمده است، اراده، وحی، روح، امر، کلمه و غیره. ضمناً قرآن عدم شهود و ضعف اطلاع و نقص علم ما را درباره آن‌ها قبول دارد و درباره‌ی روح یا فرشته‌ی وحی صریحاً می‌فرماید: اسراء (۱۷) / ۸۵: «و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا». (… و جز اندکی از علم آن را به شما نداده‌ایم)… همان‌طور که دو عنصر ماده و انرژی در صورت‌های مختلف مربوطه دائماً در تغییر و تحول‌اند و نسبت به هم تأثیر می‌نمایند و تبدیل می‌شوند، سه عنصر: «ماده + انرژی+ اراده» نیز می‌توانند روی یکدیگر تأثیر و تأثر و تبدیل و تبدل داشته باشند و اصلاً یک‌چیز و از جنس و منشأ واحد باشند.[۹]

با در میان آوردن عنصر سوم و استفاده و استناد به آیات قرآن به تعبیر و توجیه پدیده‌های مفصل یا مولدهای اصلی گردش جهان می‌پردازیم.[۱۰]

۳-۲-۴. بازرگان و تأثیرگذاری بر جریان‌های مارکسیستی

اندیشه‌­های بازرگان تأثیر مهمی بر روی جریان‌هایی همچون مجاهدین خلق و مارکسیسم‌های اسلامی داشته است.

این تأثیرگذاری تا آنجایی است که «کتاب راه انبیاء و راه بشرِ مجاهدین خلق، به لحاظ تئوریک برگرفته از کتاب راه طی شده مهندس بازرگان بود. تفکری که قائل است راهی که بشر در عصر حاضر به‌صورت طبیعی و عملی به آن رسیده، راهی است که انبیاء طی کردند. چیزی که مجاهدین بر این نظریه افزودند آن بود که مارکسیسم همان راهی است که بشر طی کرده و درواقع به همان نتایجی رسیده که انبیاء به آن رسیده‌اند».[۱۱]

بازرگان همچنین با تألیف کتاب باد و باران در قرآن تلاش کرده بود تا هماهنگی میان دین و علوم جدید را نشان دهد. آثار دیگری از او مانند عشق و پرستش و توحید، طبیعت و تکامل مملو از به‌کارگیری اصطلاحات علمی برای تفهیم مفاهیم و قواعد و مناسباتی است که دین برای روشن کردن روابط خدا، انسان و طبیعت بیان کرده است.

از محوری‌ترین اندیشه‌های بازرگان طرح نظریه تکامل در سراسر عالم و دین و ایمان و معتقدات است! بازرگان در شرح قانون آنتروپی و تزاید آن در طبیعت به قانون طبیعت اشاره کرده و این دو قانون، یعنی آنتروپی و تکامل را تعبیر قرآنی یحیی و یمیت و یمیت و یحیی می‌داند.

عشق به تطبیق مفاهیم غربی با مفاهیم اسلامی در بیشتر آثار بازرگان وجود دارد؛ بنابراین برای اندیشه‌ی دینی سران نهضت آزادی می‌توان دو ویژگی مهم عنوان کرد: الف: فاصله گرفتن از دین‌شناسی حوزوی یا خط فقاهت. ب: تکیه‌بر علم‌گرایی در تبیین دین و نو کردن آن.

استقلال از مرجعیت دینی و حوزه، مسئله‌ای بود که از نهضت آزادی به گروه انقلابی و انشعابی از آن یعنی سازمان مجاهدین منتقل شد و آنان بر اساس این نگرش و تجربه‌­هایی که از گروه‌های چپ داشتند، شخصاً به مطالعه پرداختند، ایدئولوژی سازمان را تنظیم کردند و درنهایت به‌نوعی ماتریالیسم اسلامی رسیدند.[۱۲]

 

برگرفته از: کتاب عرفان واره حلقه، دوره تکمیلی، صص ۵۸- ۵۱.

ادامه دارد…

پی‌نوشت:

[۱]. ر.ک: زندگینامه منتشرشده بازرگان توسط بنیاد فرهنگی مهندس مهدی بازرگان.

[۲]. عبدالحسین خسروپناه؛ جریان شناسی فکری ایران معاصر؛ ص ۳۲۱.

[۳]. رسول جعفریان؛ جریان­ها و سازمان­های مذهبی سیاسی ایران، صص ۳۴۸ و ۳۴۹.

[۴]. مهدی بازرگان؛ خاطرات بازرگان، شصت سال خدمت و مقاومت، گفتگو: سرهنگ غلامرضا نجاتی؛ ج ۱، ص ۱۰.

[۵]. علی‌اکبر علیخانی و همکاران؛ اندیشه سیاسی متفکران مسلمان؛ ج ۱۴، صص ۵۳۶ و ۵۳۷.

[۶]. علی دارابی؛ جریان شناسی سیاسی در ایران؛ ص ۴۴۹.

[۷]. مهدی بازرگان؛ مجموعه آثار (ذره بی‌انتها)؛ ج ۱، ص ۵۱۲.

[۸]. همان، صص ۵۱۳ – ۵۱۴.

[۹]. همان، ص ۵۱۹.

[۱۰]. همان، ص ۵۲۱.

[۱۱]. رسول جعفریان؛ جریان­ها و سازمان­های مذهبی سیاسی ایران، صص ۳۴۹ و ۳۵۰.

[۱۲]. رسول جعفریان؛ جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی- سیاسی ایران؛ صص ۳۵۲ – ۳۵۴ با اندکی تغییر.