توجیه ناکارآمدی روش‌ها

مثبت‌اندیشان علاوه بر این‌که برای ادعا‌های خود دلیل و برهانی اقامه نمی‌کنند، بالاتر از آن در فکر راهی برای رهایی از سوالات مکرر افرادی هستند که این روش‌ها را انجام داده و نتیجه‌ای نگرفته‌اند. در ادامه ماجرایی از جو ویتالی نویسنده کتاب عامل جذب به‌عنوان شاهدی بر توجیه ناکارآمدیِ این شیوه بیان می‌شود.

جو ویتالی: من چگونه ظرف یک روز، ۲۲۵۰۰ دلار به دست آوردم‌: یک روز در حال رانندگی بودم که کنار یک کامیون حمل خودرو‌های صفر توقف کردم. با دیدن یکی از خودرو‌های پشت کامیون، قند در دلم آب شد و تپش قلبم بالا گرفت. تا حالا نشده بود که یک ماشین این‌طور مرا به وجد بیاورد؛ اما این خودرو کارش را کرده بود. من عاشقش شده بودم. اتومبیل BMW Z3 بود، یک خودروی کروکی اسپرت و لوکس. این اتومبیل یکی از جذاب‌ترین‌هایی است که بشر تابه‌حال دیده و توسط خفن‌ترین کمپانی خودروسازی ساخته‌شده است. باشد بس می‌کنم، اصلا شاید من دارم زیادی اغراق می‌کنم؛ اما حقیقت این است که این ماشین با من حرف می‌زد. من آن را می‌خواستم. بدجور هم می‌خواستم. البته این را هم می‌دانستم که ماشین‌های BMW بسیار گران‌قیمت هستند؛ بنابراین اولین فکری که به ذهنم رسید این بود که این ماشین را برنده شوم.

در دو مسابقه که می‌دانستم جایزه‌ی بزرگش، خودروی Z3 است، شرکت کردم. حتم داشتم که آن ماشین را برنده می‌شوم. آن ماشین باید مال من می‌شد؛ اما برنده نشدم. افسوس! زیادی روی قانون شانس حساب بازکرده بودم. وقتش رسیده بود که با جذب کردن آن خودرو به‌سوی خودم، آینده‌ام را بسازم بنابراین هدفم را بر این گذاشتم که آن ماشین را به‌صورت نقد بخرم. من به‌تازگی کتابی در رابطه با خلق معجزه‌ها تحت عنوان بازاریابی معنوی نوشته بودم. پس تصمیم گرفتم به خودم ثابت کنم که می‌توانم رؤیای داشتن Z3 را خلق کنم. از روش پنج مرحله‌ای خودم استفاده کردم تا جذاب‌ترین ماشین رؤیاهایم را جذب کنم.[۱]

چنین توجیهاتی تا آنجا ادامه می‌یابد که:

بهترین مثال برای توضیح بیشتر «راز» این است: شما ممکن است افرادی را بشناسید که به ثروت بسیاری دست‌یافته‌اند، سپس همۀ‌ آن را ازدست‌داده‌اند و پس از مدتی کوتاه دوباره ثروتمند شده‌اند. اتفاقی که در اینجا افتاده چه آن‌ها از آن مطلع باشند یا نه به‌این‌ترتیب است: در ابتدا فکر غالب در ذهنشان ثروت بود و بدین ترتیب ثروت به زندگی آن‌ها راه یافت. پس از به دست آوردن ثروت، ترس از دست دادن به آن به ذهنشان راه یافت و این به‌گونه‌ای فکر غالب ذهنشان شد. به‌جای اینکه دربارۀ به دست آوردن ثروت فکر کنند، افکارشان را به از دست دادن آن متمرکز کرده‌اند و درنتیجه ثروت را از دست دادند. پس ‌از آنکه همۀ ثروت را از دست دادند، ترس از دست دادن ثروت ناپدیدشده و دوباره افکارشان را بر ثروت متمرکز کردند و بنابراین دوباره ثروتمند شدند.[۲]

نقد و بررسی

یکم: توجیه به هر قیمت

در ماجرای ذکر شده جو ویتالی به‌عنوان مدرس ثروت‌اندوزی و صاحب یک نظریه و نویسنده کتاب در این مورد طبیعتا باید از آموزه‌های خود برای جذب خودروی موردعلاقه‌اش استفاده می‌کرد اما وی ناکامی خود را به شانس ارتباط داده تا توجیهی برای نرسیدن به خودروی موردعلاقه‌اش بیابد. پاسخ همیشگی بسیاری از مدعیان مثبت‌اندیشی و حتی فرقه‌های دیگر در پاسخ به این سوالِ مشتریان خود که «دستورات شما را انجام دادم اما نتیجه‌ای حاصل نشد این است»: ۱. راز را بلد نبوده‌ای و نمی‌دانی ۲. یا خوب نیاموخته‌ای، یا خوب تمرکز و تمرین نکرده‌ای. ۳. باید دوباره دوره‌ها را شرکت کنی و بیشتر تمرین کنی.

دوم: شانس، ادراکی وهمی

شانس وجود حقیقی ندارد و نمی‌توان آن را قانون نامید. همواره میان علت و معلول باید رابطه‌ای در میان باشد. شانس به علت وهمی بودن سهمی از واقعیت ندارد.

شهید مطهرى؟رضوت؟ ادراکات و مفاهیم ذهنى را به سه دسته تقسیم کرده و شانس را جزء ادراکاتی می‌داند که مطابقتی با واقع ندارد.

«فلسفه» در نقطه مقابل «سفسطه» قرار دارد و چون سوفسطائى منکر واقعیت خارج از ظرف ذهن است و تمام ادراکات و مفاهیم ذهنى را اندیشه خالى مى‏داند، در نظر وى «حقیقت» یعنى ادراک مطابق با واقع معنى ندارد؛ اما فیلسوف به واقعیت‌های خارج از ظرف ذهن اذعان دارد و پاره‏اى از ادراکات را به‌عنوان حقایق و ادراکات مطابق با واقع مى‏پذیرد و از طرف دیگر به وجود برخى از ادراکات که با واقع مطابقت ندارند (اعتباریات و وهمیات) نیز اذعان‏ دارد، لهذا مجموع ادراکات و مفاهیم ذهنى در نظر فیلسوف سه دسته مهم را تشکیل مى‏دهند:

    1. «حقایق» یعنى مفاهیمى که در خارج مصداق واقعى دارند.
    2. «اعتباریات» یعنى مفاهیمى که در خارج مصداق واقعى ندارند لکن عقل براى آن‌ها مصداق اعتبار مى‏کند یعنى چیزى را که مصداق واقعى این مفاهیم نیست مصداق فرض مى‏کند.
    3. «وهمیّات» یعنى ادراکاتى که هیچ‌گونه مصداقى در خارج ندارند و باطل محض مى‏باشند، مثل تصور غول و سیمرغ و شانس‏ و امثال آن‌ها. فلسفه سعى مى‏کند با میزان‌های دقیق خود امور حقیقى را از دو دسته دیگر جدا سازد.[۳]

 

برگرفته از کتاب واکاوی جریان مثبت‌اندیشی؛ صص ۹۶-۱۰۰.

پی‌نوشت:

[۱]. جو ویتالی؛ عامل جذب؛ ص ۹۵ و ۹۶.

[۲]. راندا برن؛ راز؛ ص ۲۲.

[۳]. مرتضی مطهری؛ مجموعه آثار (اصول فلسفه و روش رئالیسم (۱ – ۵))؛ ج‏۶، ص ۵۷ و ۵۸.