پیدایی جریان مثبتاندیشی در ایران
پس از آشنایی با خاستگاه جریان مثبتاندیشی اکنون لازم است به پیدایی آن در ایران نیز اشاره شود. بدون شک ترجمه کتب و مقالات و صنعت سینما دو عامل پیدایی و رشد جریان مثبتاندیشی در ایران هستند.
۱. ترجمه کتب و مقالات
یکی از لوازم گسترش ارتباطات جهانی و تبدیل آن به دهکدۀ جهانی[۱]، توسعۀ ترجمه و بسط افکار مختلف است. جریان مثبتاندیشی بهواسطه دو گونه ترجمه در ایران ترویج میشود.
نخست؛ کتابهایی که مستقیما این ایده را ترویج میکنند. کتاب قانون جذب راندا برن یکی از دهها کتابی است که چنین رسالتی را بر عهده دارد و در این بخش جای میگیرد. دوم؛ کتابهایی که هرچند بهطور مستقیم با جریان مثبتاندیشی ارتباطی ندارند اما اجزاء این مجموعه را تقویت کرده و در سوقدادن جوانان به تفسیر دین و معنویت از منظر فرضیههای علمی کوشا هستند؛ مانند آثار و تکنگارههایی که در مورد ذهن، کائنات، اندیشههای کوانتومی، جهانهای موازی، جهان هولوگرافیک و… نگاشته شده است. داریوش مهرجویی و محسن فرشاد از جمله نویسندگان ایرانی هستند که در سالهای اخیر با ترجمه و نگارش کتابهایی در این عرصه به فعالیت مشغول بودهاند. کتابهای تائوی فیزیک، عرفان و فیزیک جدید، جهان هولوگرافیک و چند کتاب دیگر را میتوان در این دسته قرار داد.
به هر تقدیر ترجمۀ کتب و مقالات غربی یکی از عوامل پیدایی جریان مثبتاندیشی در ایران است. راندا برن ماجرای نگارش کتاب قانون جذب که هماکنون با ترجمههای مختلف در ایران منتشر شده است را اینگونه بازگو کرده است.
یک سال پیش زندگیام کاملا دگرگون شد. بهشدت کار میکردم تا جایی که دیگر نیرویی در من نمانده بود. پدرم ناگهان فوت کرد و رابطهام با افرادی که دوستشان داشتم، از خانواده گرفته تا دوستان و آشنایان دستخوش آشفتگی شد. نمیدانستم در آن لحظهای که کاملا از زندگی قطع امید کرده بودم، بزرگترین و بهترین هدیۀ زندگیام را دریافت میکنم.
من گوشهای از یک راز بزرگ را در دست داشتم، راز زندگی. به این راز در کتاب صدسالهای که دخترم هیلی به من هدیه داد، اشارۀ مختصری شده بود. به تاریخ برگشتم تا بتوانم رد پای این راز را پیدا کنم. نمیتوانستم باور کنم که چه کسانی از این راز باخبر بودند. آنها بزرگترین انسانهای تاریخ بودند. افلاطون، شکسپیر، امرسون، ادیسون، اینشتین، نیوتون، هوگو، بتهوون و لینکلن. ناباورانه از خودم پرسیدم: «چرا همۀ آدمهای دنیا این راز را نمیدانند؟» در آن لحظه با تمام وجود خواستم که این راز را با تمام دنیا در میان بگذارم. شروع کردم به جستجوی انسانهایی که امروزه زنده هستند و از این راز آگاهی دارند.
یکی پس از دیگری موفق به دیدار آنها شدم. انگار که من آهنربا بودم و آنها قطعاتی از آهن و یکییکی به من جذب میشدند. وقتی استادی را پیدا میکردم، او مرا بهسوی استادی دیگر هدایت میکرد. اگر اشتباه میکردم و قدمی اشتباه برمیداشتم، در همان لحظه نکتۀ دیگری توجه مرا به خود جلب میکرد. وقتی در اینترنت مشغول تحقیق بودم، اگر دکمهای را اشتباهی فشار میدادم، آن اشتباه مرا به دانش کلیدی و بسیار مهمی هدایت میکرد. در طول چند هفته، من کسانی را که از این راز در زندگیشان استفاده میکردند پیدا کردم.[۲]
۲. بهرهگیری از صنعت سینما و مستندسازی
دومین عامل مؤثر در پیدایی و گسترش جریان مثبتاندیشی در ایران را میتوان رسانه دانست. دنیای امروز، زمانۀ حاکمیت رسانههاست و کوچکترین حوادث در اندک زمانی در همۀ نقاط عالم منتشر میشود.
جریان مثبتاندیشی در ایران بهواسطۀ فیلم راز و از طریق شبکۀ چهارم سیما معرفیشده است. راز یک فیلم مستند استرالیایی-آمریکایی تولیدشده در سال ۲۰۰۵ است که از مجموعه مصاحبههایی با افراد مختلف ساختهشده است. این فیلم برای نخستین بار در سال ۲۰۰۶ پخش شده است.
در سال ۲۰۰۵، هنگامیکه نخستین همایش دریایی قانون جذب را برگزار میکردیم، تولیدکننده برنامه تلویزیونی استرالیا، راندا برن نزدمان آمد و خواست که به او اجازه دهیم از آموزههای ابراهام، مجموعه تلویزیونی تهیه کند. در نتیجه قرارداد توافقنامهمان، او افراد مربوط به تهیه فیلم استرالیایی خود را سوار کشتی قانون جذب آلاسکا ۲۰۰۵ ما کرد و از مفاد همایش، چهارده ساعت فیلم تهیه کرد. در نتیجه، در سال ۲۰۰۶، نظریه اصلی آلبوم ۱۹۸۸ ما – قانون جذب – بهعنوان اساس متن اصلی فیلم بیاندازه موفق و بعدتر کتاب راز به کار رفت… فیلم راز در انتشار جهانی آموزههای ابراهام در مورد قانون همگانی جذب، تکان و انگیزه قدرتمندی ایجاد کرد. ما نیز بسیار قدردان راندا هستیم که رؤیایش، شناساندن مفاهیم قانون جذب آبراهام به مردمان جهان را محقق کرد، زیرا در انجام این کار، او بهتدریج، در اذهان میلیونها بینندهای که اکنون اعتقاد دارند از این قدرت بهرهمندند که به زندگی خوشایندتری دست یابند، باوری را القا کرده و درخواستی را فراخوانده است.[۳]
راندا برن ماجرای ساخت فیلم راز را اینطور توضیح داده است.
بسیار مصمم بودم که این راز را در قالب فیلمی با دنیا در میان بگذارم و در عرض دو ماه، اعضای گروه تولید فیلم «راز»، راز را کاملا یاد گرفتند، زیرا بدون شناخت راز، انجام کاری که ما میخواستیم انجام دهیم، غیرممکن بود. در آن لحظه، حتی یک استاد هم برای فیلمبرداری نداشتیم؛ اما همۀ ما راز را میدانستیم. سپس من با ایمان و توکل تمام از استرالیا به امریکا پرواز کردم، چراکه بیشتر استادان در امریکا زندگی میکردند. هفت هفته بعد، گروه راز از پنجاهوپنج نفر از برجستهترین استادان فیلمبرداری کرده بود و فیلمی صدوبیست ساعته از این مصاحبهها را در دست داشتیم. با هر قدم و با هر نفس، راز را به کار میبردیم تا «راز» را به وجود آوردیم. در حقیقت ما مثل آهنربا، همهی آدمها و همهچیز را بهسوی خود جذب میکردیم و هشت ماه بعد فیلم «راز» بر روی پردۀ سینما آمد.[۴]
برگرفته از کتاب واکاوی جریان مثبتاندیشی؛ صص ۷۸-۸۱.
پینوشت:
[۱]. Global Village.
[۲]. راندا برن؛ راز؛ ص ۱۳ و ۱۴.
[۳]. استر هیکس؛ مدار جذب؛ ص ۱۷ و ۱۸.
[۴]. راندا برن؛ راز؛ ص ۱۴.