۸. قانون انگاری
یک نظریه محتاج ارائه توصیفی روشن است. مثبتاندیشان با گذار از این گام و بدون اقامۀ هیچ دلیلی، فرضیۀ خود را قانون نامیده و بر آن پافشاری میکنند.
یکی از نویسندگان این جریان در پاسخ به چیستی «راز» و «جذب» گفته است:
راز چیست؟ باب پراکتر: حتما آنجا نشستهاید و از خودتان میپرسید که این راز چیست؟ بگذارید به شما بگویم که من خودم چه درکی از این راز دارم. همۀ ما توسط یک نیروی لایتناهی کار میکنیم. تمامی ما با قوانین کاملا مشابهی راه خود در زندگی را میجوییم. قوانین طبیعی جهان هستی بهاندازهای دقیق است که ما میتوانیم بهراحتی سفینه بسازیم، افرادی را به کرۀ ماه بفرستیم و زمان فرود آنها را با دقت کسری از ثانیه تعیین کنیم. در هر جای دنیا که باشید، در استرالیا، هند، زلاندنو، استکهلم، لندن، تورنتو، مونترآل یا نیویورک همۀ ما با یک قانون کار میکنیم و آن قانون کشش است. راز، قانون کشش است! هر چیزی که وارد زندگیتان میشود، از طریق خود شما به زندگیتان کشیده شده است. از طریق تصاویر ذهنی شما و افکار شما. هر فکری که در سر میپرورانید، به زندگیتان راه مییابد.[۱]
مثبتاندیشان آموزههای خود را یکی از قوانین طبیعت میدانند. در کتابهای آنان بارها واژه «قانون» بهکاررفته است.[۲] چنانچه پیشازاین گذشت آنان بر این باورند که قانون کشش و جذب در طبیعت به شکل یک راز موجود است؛ اما در طول تاریخ تنها عده کمی از آن با اطلاع بودهاند. به بیان فلسفی آنان روندی علّی و معلولی بین ذهن و کائنات در نظر گرفته و آن را یک قانون میدانند.
نقد و بررسی
یکم: تعریف قانون
قانون در لغت عبارت از «اصل و اساس، مقیاس هر چیزى»[۳] و «اصل اثباتشده در یک علم»[۴] است. همچنین میتوان آن را «قواعدی کلی که بهطور یکسان بر یک سلسله از امور شمول دارد»[۵] تعریف نمود.
با توجه به تعاریف مطرحشده در مورد قانون میتوان گفت در جریان مثبتاندیشی پیش از اینکه هرگونه ادعایی اثبات شده باشد، آن را قانون نامیدهاند. درحالیکه هنوز ثابت نشده است که میان ذهن و کائنات اولا ارتباطی برقرار است و ثانیا چنین ارتباطی عام و دارای شمول است. بیشترین تلاش آنان فریب افراد از راه تشبیه جذب و مثبتاندیشی به قانون جاذبه است که پیش از این مورد نقادی قرار گرفت.
دوم: تبعات قانون انگاری آموزههای مثبتاندیشی
قانون انگاری آموزههای مثبتاندیشی از فقدان پشتوانۀ کافی رنج میبرد، همچنین دارای پیامدهای ناصوابی است. واضح است که خدای متعال جهان هستی را بر پایه قوانین و سنن الهی قرار داده است. برخی از این سنن بهواسطۀ عقل قابل فهم و برخی دیگر رهاورد رهنمودهای دینی هستند. یکی از گونههای عقلی آن اصل علیت است که هیچ کاری در هستی خارج از قانون علیت رخ نمیدهد.
اما پذیرش آموزههای مثبتاندیشی به شکل قانون مستلزم پیامدها و خساراتی است که در فصل سوم از این بخش پرداخته شده است.
۹. علیتانگاری
تلاش جریان مثبتاندیشی بر برقراری ارتباط علّی و معلولی میان ثروتمند شدن و بهرهگیری از آموزههای مثبتاندیشی (ذهن و کائنات) است. در حقیقت این جریان درصدد است علتی جعلی برای ثروتمند شدن افراد ارائه دهد.
باب پراکتر: گمان میکنید چرا یک در صد از مردم دنیا، نودوشش درصد از کل درآمد دنیا را به خود اختصاص دادهاند؟ تصور میکنید این پدیدهای تصادفی است؟ جواب منفی است. اینچنین طراحیشده است. آنها به مطلبی پی بردهاند. آنها راز را میدانند و شما نیز بهزودی با آن آشنا خواهید شد. تمامی افرادی که ثروت را به زندگی خود کشاندهاند، آگاهانه یا ناخودآگاهانه از راز استفاده کردهاند.
آنها فکر ثروت و فراوانی را در سر خود پروراندهاند و هرگونه فکر متضادی را از ذهن خود خارج کردهاند. فکر غالب در سر آنها ثروت بوده است. به عبارتی آنها فقط کلمۀ ثروت را میشناسند و هیچ کلمهای غیر از آن در ذهنشان وجود ندارد. اینکه آیا از این واقعیت آگاهی دارند یا نه درهرحال فکر غالب ثروت بوده که ثروت را به زندگی آنها آورده است؛ و این همان قانون کشش در عمل است.[۶]
نقد و بررسی
یکم: مغالطه علت جعلی[۷]
ارتباط دادن هر عامل و اتفاق خوشایند در زندگی به آموزههای مثبتاندیشی و جذب و همچنین ارتباط دادن هر رخداد ناخوشایندْ به منفیبافی، مغالطه علت جعلی است. چراکه انسان در پارهای اتفاقها اساسا دخیل نیست تا علت ثروت یا فقر باشد و یا علت ثروتمندشدن، تفکر در ثروت نیست بلکه چنانچه در جای خود میآید حریص بودن نسبت به ثروت باعث فقر میشود.
مغالطه علت جعلی دارای انواعی است که اشاره میشود.
نوع اول این مغالطه وقتی است که در یک استدلال، چیزی بهعنوان «علت» وانمود میشود که درواقع، «علت» نیست؛ یعنی در تحلیل عقلی و منطقی، آن چیز نمیتواند جنبه على و تأثیرگذاری داشته باشد، اما گوینده یا نویسنده در استدلال خود آن را بهعنوان و سبب یک امر خاص بهحساب میآورد… علت وقوع این مغالطه یا جهل است و یا غرضورزی. منظور از جهل این است که افراد جاهل و کماطلاع از مسائل مختلف برای تحلیل و تعلیل واقعه بدون در نظر گرفتن استدلال منطقی به اظهارنظر میپردازند و عدم واقعنگری آنها باعث میشود که واقعه موردنظر را منسوب به علل موهوم و غیرواقعی نمایند…منظور از غرضورزی بهعنوان علت وقوع مغالطه علت جعلی این است که گاهی شخص از علت واقعی امری خبر دارد، اما برای اینکه بر آن حقیقت سرپوش نهد و تحلیل دیگری از مسئله ارائه دهد سعی میکند علت دیگری برای آن امر بتراشد و آن را بهعنوان علت حقیقی معرفی نماید.[۸]
دوم: چرایی ارتکاب مغالطه علت جعلی
معمولا هدف این مغالطه این است که بار مثبت یا منفی استدلال را متوجه یکسو و یک علت کند؛ یعنی اگر در پی تحلیل یک امر نامطلوب هستیم، شخص مغالطه کننده سعی میکند که آن امر نامطلوب را تنها به یک علت مربوط کند و لذا نامی از علل دیگر به میان نمیآورد… همچنین ممکن است که شخص در پی تحلیل امری مطلوب و مثبت باشد. در اینجا نیز سوق دادن بحث به یکسو و نسبت دادن آن امر به یک علت و فراموش کردن علل دیگر، منجر به مغالطهای ناخواسته خواهد شد.[۹]
جمعبندی روشهای اثباتی جریان مثبتاندیشی
تعریف جریان مثبتاندیشی نسبت به لحاظ روششناسی و متدولوژی عبارت است:
جریانی با ادعای نامحدود بودن خواستههای ذهنی و برآورده سازی آن توسط کائنات که در مقام اثبات و تبیین مدعای خود ناتوان بوده و بهجای آن از شیوههای مبهمگویی و راز انگاری بهجای توصیف علمی، تمثیل انگاری بهجای برهان آوری، بزرگنمایی و ارائه آمار جانبدارانه، توسل به مرجع کاذب، تکرار مدعیات و تبلیغات رسانهای، بهرهگیری از فنون یکدقیقهای و تکنیکهای انگیزشی، قانون انگاری و مغالطۀ علت جعلی درصدد ارتباط دادن همه رخدادهای خوب زندگی به روشهای جذبی خود هستند و از سویی دیگر همیشه راه توجیه و فراری را برای خود در نظر گرفته و هر رویداد بدی در زندگی را محصول افکار منفی ناخواستۀ انسان میدانند.
برگرفته از کتاب واکاوی جریان مثبتاندیشی؛ صص ۱۱۵-۱۱۱.
پینوشت
[۱]. راندا برن؛ راز؛ ص ۱۹.
[۲]. در کتاب راز بیش از ۱۷۰ بار و در دو کتاب مدار جذب و فراتر از راز هر کدام بیش از ۲۰۰ بار.
[۳]. حسن عمید؛ فرهنگ عمید؛ ص ۷۸۴.
[۴]. فؤاد افرام بستانی؛ فرهنگ ابجدی؛ ص ۶۸۰.
[۵]. ر.ک: سید شریف جرجانى؛ التعریفات؛ ص ۷۳ / محمد خوانساری؛ فرهنگ اصطلاحات منطقی؛ ص ۱۶۹.
[۶]. راندا برن؛ راز؛ ص ۲۱.
[۷]. False Cause
[۸]. علیاصغر خندان؛ مغالطات؛ ص ۷۰ و ۷۱.
[۹]. علیاصغر خندان؛ مغالطات؛ ص ۷۲.