دستگاه تبلیغاتی تشکیلات حلقه

دستگاه تبلیغاتی حلقه با ایجاد بسترهای فراوان و اجتماعی در میان همه‌ی اقشار جامعه، دامنه‌­ی جذب بالایی داشته است. آنان فعالیت‌های خود را محدود به جلسات و محافل خانگی نکرده و در کمپ‌های ترک اعتیاد و بیمارستان‌ها حضور جدی داشته و با تشکیل مراکز خیریه چهره‌ی خوبی از خود به نمایش کشیده‌اند. ساختار مالی ایجادشده توسط سازمان، درآمدزایی حداکثری برای آنان در پی داشته که سهم بسزایی در تبلیغ عرفان واره حلقه دارد. از سوی دیگر الزام به تبلیغ برای سازمان باعث شده است افراد مختلف و فراوانی جذب این تشکیلات شوند. پس از جذب افراد، محدودیت‌هایی از سوی سازمان برای آنان در نظر گرفته می‌شده است که به‌هیچ‌وجه امکان مخالفت با سخنان رهبر تشکیلات را نداشته و یا توان خروج از آن غیرممکن گردد مگر اینکه بنیان‌گذار عرفان واره حلقه آنان را اخراج نماید. برخی از این محدودیت‌ها ترساندن افراد با قطع لایه محافظ و حمله‌­ی موجودات غیر ارگانیک یا در معرض تشعشعات منفی قرار گرفتن و… است که از ترفندهای این عرفان واره به شمار می­‌رود.

الزام تبلیغات

در دستگاه حلقه، تبلیغ امری ضروری و مهم و یکی از شروط نه­‌گانه سازمانی است. آنان از تبلیغ و ترویج حلقه تحت عناوینی همچون «انفاق روزی آسمانی» و «کتمان نکردن یافته­‌ها» یاد می‌کنند. در حقیقت فرد پس عضویت در حلقه و طی برخی دوره‌ها باید به‌صورت عملی به تبلیغ و ترویج حلقه پرداخته تا از گردونه‌ی تشکیلات حذف نگردد. فردی که عضو تشکیلات می‌شود به‌هیچ‌وجه نباید آموزه‌ها را کتمان نماید. حتی نتیجه‌گیری اتصالات در این تشکیلات در رهن تبلیغ و ترویج است و انفاق یک رکن اساسی محسوب می‌شود.

انفاق روزی آسمانی، هم شامل این است که: ۱- فرد آگاهی‌های دریافت کرده را در اختیار دیگران بگذارد ۲- فرد در برقراری ارتباط دیگران با خداوند ایفای نقش کند.[۱]

به‌طور خلاصه، انفاقِ صاحبِ روزیِ اتصال و ارتباط با خدا و وحدت او با فرد دیگر، رکن اساسی برقراری اتصال جمعی است.[۲]

اهمیت انفاق تا به آنجا افزایش می‌یابد که طاهری در ضمن یک هشدار گفته است:

بنابراین، اولاً بدون انفاقِ کسی که صاحب روزی آسمانی است، وحدت افراد (به هر تعدادی)، به‌تنهایی عامل برقراری ارتباط جمعی نخواهد بود. ثانیاً ممکن است کسی از روزی آسمانی اتصال و ارتباط با خدا برخوردار شده باشد؛ اما امکان انفاق آن برای وی فراهم نباشد. در این صورت نیز، وحدت او با دیگران (میل او به انفاق) منجر به اتصال جمعی نخواهد شد.[۳]

به‌هرتقدیر انفاق در مکتب حلقه همان ترویج باورها و آموزه‌های طاهری است. اهمیت انفاق به‌گونه‌ای در این تشکیلات تعریف می‌شود که فرد در حلقه‌ی اتصال اگر مُلزم به رعایت آن نباشد مراحل اتصال به شعور کیهانی هیچ‌گونه ارزشی نخواهد داشت.

به‌هرروی کتمان دریافت‌های ماورائی در تشکیلات حلقه و مسیر سیر و سلوکی آنان به‌هیچ‌وجه موردقبول نمی‌باشد. چرایی این مسئله ازآن‌روست که نجات در این عرفان واره جمعی است. در سوگندنامه‌ای که سازمان حلقه از اعضای خود اخذ می‌کند، افراد بایستی یافته‌های خود را کتمان نکرده تا ارتباط آنان با شبکه‌ی شعور کیهانی و نیز لایه محافظشان از طریق مرکزیت تشکیلات قطع نگردد.

دلایل قطع ارتباط با شبکه شعور کیهانی و لایه محافظ: دانشجویان عزیز، ضمن آرزوی موفقیت روزافزون برای شما، بدین‌وسیله دلایل قطع ارتباط با شبکه شعور کیهانی و لایه محافظ را به اطلاع رسانده تا با دقت نظر کلیه مفاد آن موردتوجه قرارگرفته و از بروز مشکلات احتمالی برای خود و دیگران جلوگیری به عمل آید. لازم به یادآوری است، در مواردی نیز که بنا به صلاحدید شبکه، لایه محافظ و ارتباط قطع نشود، امکان قطع دریافت‌های ماورایی دیگر وجود خواهد داشت. دلایل فوق عبارت است از: …کتمانِ یافته‌های خود در این رابطه که باعث پوشیده ماندن عظمت و جلال شبکه شعور کیهانی برای دیگران و ناآگاه ماندن آن‌ها خواهد شد.[۴]

تبعات کتمان آموزه‌­ها تا آنجایی امتداد می‌یابد که هرگونه شک و تردید، ناسپاسی و انکار آموزه‌ها منجر به بازگشت بیماری افراد می‌گردد.

…این نوع بازگشت زمانی رخ می‌دهد که بیمار به‌صورت اختیاری مرتکب تخلفاتی می‌شود که در آن به‌نوعی نقش شعور کیهانی در درمان، از طرف بیمار نادیده گرفته‌شده و یا مورد کتمان قرارگرفته است. نمونه‌های بارز این تخلفات، شک و تردید، انکار و ناسپاسی، کتمان و نسبت دادن درمان به‌جایی غیر از شبکه‌ی شعور کیهانی است. لذا در صورت بروز این تخلفات، احتمال دارد که بیمار پس از این‌که مدت‌زمان (T1) را در بهبودی به سر برده است، به ناگاه بیماری برگشت کرده و حال او مانند قبل از درمان شود.[۵]


برگرفته از: کتاب عرفان واره حلقه، دوره تکمیلی، صص ۱۱۸- ۱۲۱.

 

پی‌نوشت:

[۱]. محمدعلی طاهری؛ انسان و معرفت؛ ص ۷۶.

[۲]. همان، ص ۷۷.

[۳]. همان، ص ۷۶.

[۴]. مندرج در سوگندنامه ترم اول.

[۵]. محمدعلی طاهری؛ انسان از منظری دیگر، ص ۱۴۳.