استعانت از اولیاء الهی در عرفان واره حلقه
عرفان واره حلقه در توحید عبودی و توحید در استعانت دارای کجاندیشی میباشد. طاهری در اساسنامهی تشکیلات و در قالب یک اصل بهگونهای کنایهآمیز برخی اعتقادات شیعیان را مورد اهانت قرار میدهد.
این در حالی است که در آموزههای اصیل مکتب تشیع کسی شخصپرست یا مردهپرست یا مکان پرست نیست. او تنها واسطهی میان انسان و خداوند را در دریافت پاسخ، هوشمندی میداند و قائل است در مقولهی درخواست و استعانت نباید هیچکسی را واسطه قرار داد.
طاهری گفته است:
اصل: نام خداوند در رأس همهی نامها قرار دارد و خواندن و استعانت فقط سزاوار اوست و نقض آن شرک است. (اصل اجتناب از من دون الله). مهمترین مصادیق بارز شرک عبارتاند از: شخصپرستی، روحپرستی، مردهپرستی[۱]، مکانپرستی، کتابپرستی، خودپرستی، دنیاپرستی، ظاهرپرستی. بین انسان و خدا، تنها واسطهای که وجود دارد، هوشمندی و شعور الهی (یدالله) است، که به صورتهای مختلف نقش یداللهی خود را ایفا نموده، پل ارتباط عالم پایین و عالم بالا میباشد.[۲]
در جای دیگری تأکید کرده است:
خدامحوری ویژگی یک حرکت عرفانی است و با دیگر محوری (ازجمله خودمحوری) مغایرت دارد. عارف، هم قرب خداوند را بهعنوان هدف برگزیده است و هم برای رسیدن به آن، فقط از خود خداوند استعانت میجوید و بنابراین، بههیچوجه روی خود را از سوی او به هیچ سوی دیگر برنمیگرداند.[۳]
همچنین بنیانگذار حلقه در یک اصل که آن را قانون ارتباط انسان با خدا میداند از آیهی ششم سوره مبارکه فصلت و از عبارت قرآنی «فاستقیموا اِلیه» اولاً: سعی در تعمیم نبوّت و برابری همه انسانها در مقوله وحی دارد تا عدالت الهی زیر سؤال نرود! و ثانیاً: با حذف نقش واسطهای راهنمایان الهی در حین اتّصال تنها نیاز به مربی این تشکیلات را جایگزین کرده است و ثالثاً: باب ارتباط با روحالقدس را برای همگان[۴] گشوده است.
اصل: هنگامیکه انسان از خداوند درخواستی داشته باشد، بهطور مستقیم از خدا درخواست میکند. «ایاک نستعین»[۵] فقط (مطلق) از تو کمک میجوییم.
«قُل انَّما اَنا بَشرٌ مثلکم یُوحی اِلَیّ اَنَّما اِلهکم اِله واحد فاستقیموا اِلیه و استغفروهُ و ویل للمشرکین».[۶]
«بگو: من بشری هستم مثل شما که به من وحی میشود، خدای شما خدایی است یگانه، پس مستقیم بهسوی او بروید و از او استغفار بطلبید و وای بر مشرکین (کسانی که «فاستقیموا الیه»[۷] را نقض میکنند)».
اما درخواست انسان از طریق هوشمندی الهی و یا بهطور قراردادی از طریق شبکهی شعور کیهانی پاسخ داده خواهد شد:
«و ما کان لبَشرٍ اَن یکلِّمَهُ اللهُ اِلا وَحیاً اَو مِن ورآیء حِجابِ أو یرسِلَ رَسُولاً فَیوحی بِاِذنِه مایشاء».[۸] «و هیچ بشری را نرسد که خدا با او سخن بگوید جز به وحی مستقیم یا از پشت مانعی یا رسولی بفرستد که به اجازهی او آنچه را بخواهد وحی کند…».
و هیچ انسانی از این قاعده مستثنا نیست، پس نام انسان به هر کس اطلاق شود، باید مطابق نمودار زیر در جایگاه خود قرار بگیرد.
همچنین اگر نام انسان از روی کسی برداشته شود، دیگر در این زمره تلقی نشده و کمال او از صورت انسانی خارج میشود و دیگر در چارچوب کمال و تعالی که در مورد انسانها صدق میکند، قابل بحث و بررسی نخواهد بود و باید بهعنوان موجودی غیر از انسان تلقی شود؛ در غیر این صورت گذشته از نقض آیههای شریفه فوق، عدالت الهی را نیز مبنی بر برابری همهی انسانها در مقابل خداوند، زیر سؤال میبرد.[۹]
برگرفته از کتاب عرفانوارهی حلقه دورهی تکمیلی؛ صص ۱۸۴-۱۸۴.
ادامه دارد…
پینوشت:
[۱]. استمداد از ارواح مقدسه، خواه بهصورت درخواست دعاء باشد یا بهصورت درخواست انجام فعل (بهبودى بیمار و بازگردانیدن گمشده و …) بلامانع است. رایج در میان مسلمانان به هنگام توسّل به ارواح مقدّسه همان درخواست دعاء و اینکه، روح مقدس پیامبر از خداوند بخواهد که خدا گناه او را ببخشد و حاجت دنیوى و یا اخروى او را برآورده کند و با اینهمه درخواست انجام فعل مانند: بهبودى بیمار، آزاد شدن اسیر، رفاه در زندگى با درخواست دعا از نظر دلیل یکسان مىباشند.
چنین درخواستهایی هرگز عبادت ارواح مقدسه و پرستش آنها نیست، زیرا درخواستکننده، در آنها نه به «الوهیّت» معتقد است و نه به ربوبیّت و نه آنها را خدا (و لو خداى کوچک) مىاندیشد و نه کارگردان جهان آفرینش و یا بخشى از آن و نه معتقد است که بخشى از افعال خدا، به آنها واگذار شده است، بلکه آنان را بندگان پاک و فرمانبر درگاه خدا مىدانند که در زندگى دنیوى کوچکترین خلافى را مرتکب نشدهاند. (جعفر سبحانی؛ آیین وهابیت؛ ص ۲۴۴).
[۲]. محمدعلی طاهری؛ عرفان کیهانی (حلقه)؛ صص ۱۱۹ و ۱۲۰.
[۳]. همو؛ انسان و معرفت؛ ص ۶۸.
[۴]. حتی افرادی که فاقد دین و اعتقاد هستند.
[۵].فاتحه: ۵.
[۶]. فصلت: ۶.
[۷]. همان.
[۸]. شوری: ۵۱.
[۹]. محمدعلی طاهری؛ انسان از منظری دیگر؛ ص ۹۳.