مفاهیم و اصطلاحات
ارائه تصویر صحیح از آنچه در این نوشتار بهعنوان «جریان مثبتاندیشی» شناخته میشود، مستلزم آشنایی اجمالی با پارهای مفاهیم و اصطلاحات است.
۱. روانشناسی
واژه روانشناسی برگردان دو کلمه یونانی «Psyche» به معنای «روح»، «روان» و «ذهن» و «Logos» به معنای «شناخت»، «بیان» و «مطالعه» است که از ترکیب آن دو، «سایکولوژی»[۱] به دست آمده است.
تعریف روانشناسی در طول تاریخ ثابت نبوده است. نخست روانشناسی را مطالعه روح[۲] مطرح کرده، سپس مطالعه علم پدیدههای روانی[۳] را برای آن تعریف کردند. پس از آن، روانشناسی را یکی از رشتههای علوم طبیعی دانسته، موضوع آن را رفتار انسان قرار دادند.[۴]
برخی دیگر، آن را علم مطالعه رفتار و تجربه تعریف کردهاند.[۵] امروزه روانشناسی را «بررسی علمی رفتار و فرایندهای روانی» تعریف میکنند.[۶] اضافه کردن «فرایندهای روانی» به این دلیل است که برای روانشناس، افزون بر شناخت رفتار، فهم چگونگی آن نیز اهمیت دارد.[۷]
لازم به یادآوری است که واژه رفتار، به هرگونه حرکت یا فعالیت موجود زنده در پاسخ به محرک خاص یا مجموعهای از محرکها گفته میشود.[۸] به تعبیر دیگر، مراد از رفتار حالتها، عادتها، فعالیتها، کنشها و واکنشهای نسبتا پایداری است که از انسان سر میزند و همواره میتوان آن را دیدار، اندازهگیری، ارزیابی و پیشبینی کرد.[۹] با توجه به تعریف روانشناسی، موضوع آن عبارت از رفتار و فرایندهای روانی انسان است؛ زیرا انسان از هر حیثی میتواند موضوع پژوهش علمی قرار گیرد.[۱۰] افرادی بهعنوان بنیانگذار روانشناسی در قرن نوزدهم معرفی شدهاند؛ اما به نظر میرسد میتوان ویلهلم وونت[۱۱] آلمانی را مؤسس روانشناسی با تکیه بر علوم حسی دانست.
علت پرداختن به دانش روانشناسی از آن جهت است که چنانچه در ادامه خواهد آمد ریشه اصلی جریان مثبتاندیشی را در روانشناسی باید دنبال نمود. هرچند بدون تردید این جریان از آموزههای روانشناسان سوءاستفاده میکند.
۲. روانشناسی مثبتگرا
روانشناسی مثبتگرا[۱۲] یکی از شاخههای نوین روانشناسی است.[۱۳] بنیانگذار آن روانشناس آمریکایی مارتین سلیگمن[۱۴] است. تأکید این شاخه از روانشناسی بر ارتقای سلامت از راه موفقیت و شادکامی و راهکار آن صرفا مبتنی بر کاهش اختلالات و ناراحتیهای انسان نبوده بلکه شیوهای ایجابی بهجای مداخلۀ سلبی دارد. روانشناسی مثبتگرا به طرق و عبارات گوناگون تعریف شده است اما به نظر میرسد یکی از تعاریف برجسته در این زمینه عبارت کریستوفر پترسون[۱۵] است که خود نیز آن را شرح و بسط داده است.
به بررسی علمی این نکته که چه چیزی زندگی را ارزشمند میسازد، روانشناسی مثبتگرا میگویند.[۱۶]
پترسون در توضیح تعریف خود میگوید:
اگر بخواهیم این مفهوم را کمی بسط دهیم، باید بگوییم روانشناسی مثبتگرا همان رویکرد علمی برای مطالعۀ افکار، عواطف و رفتار انسان با تمرکز روی نقاط قوت بهجای نقاط ضعف، ایجاد زندگی خوب بهجای تعمیر زندگی بد و رساندن زندگی افراد متوسط به زندگی عالی بهجای تمرکز صرف روی زندگی کسانی که پیوسته در تلاشاند به حد نرمال برسند است.[۱۷]
در حقیقت روانشناسی مثبتگرا به مطالعۀ آنچه ارزش زندگی را بالا میبرد میپردازد.[۱۸] روانشناسی مثبتگرا مطالعه علمی فضیلتها و تواناییهای معمولی انسان است.[۱۹]
این شاخه از روانشناسی به مطالعهٔ علمی افکار، احساسات، رفتار و فرآیندهای روانی انسان میپردازد و بهجای تمرکز بر نقاط ضعف و کاستیها به نقاط قوت و توانمندیهای انسان توجه میکند. هدف روانشناسی مثبتنگر به وجود آوردن شرایط بهتر در زندگی انسان با تکیهبر ویژگیهای مثبت و برطرف کردن کاستیهاست.
۳. مثبتاندیشی
مثبتاندیشی با روانشناسی مثبتگرا متفاوت است.[۲۰] مثبتاندیشی یک نگرش ذهنی برای دستیابی به نتایج خوب و مطلوبْ در زندگی است. مروجین این سبک جدید آن را فرآیندی برای تبدیل اندیشهها و انرژی ذهنی به واقعیتْ معرفی میکنند. در این روش با حذف افکار و جملات منفی، افراد غرق در آرزوها و تفکرات موفقیتآمیز میشوند.
۴. جریان
همه انسانها بهحکم ذاتی و فطرتْ قادر به اندیشه و تعقل هستند. اندیشه یا تفکر به معنای عمل آگاهانهای است که محصول و فرآیند ذهن میباشد. زمانی که ذهن انسان میان معلومات و مجهولات حرکت کرده و با استفاده از دانستههای خود به حل مجهولی نائل میآید، یک اندیشه یا تفکر تولید میشود.[۲۱]
به تعداد انسانها اندیشه وجود دارد؛ اما با نمود یافتن اندیشهها و تفکرات در اجتماع جریانها متولد میشوند. زمانی که یک اندیشهْ نظامیافته، از حد ذهن تجاوز کرده و خود را در فضای حقیقی و مجازی در قالب اثرگذاری و جذب افراد نمایان میسازد، در حقیقت به یک جریان بدل شده است. با این تعریف، اندیشهای که سامان اجتماعی نیابد جریانساز هم نمیشود.
۵. جریان مثبتاندیشی
با توجه به توضیحات ارائهشده جریان مثبتاندیشی گروههایی فعال با تکیهبر آموزههای روانشناسی، قدرت درون، تقویت نفس و اعتماد به آن است. اصل ادعای این جریان تأثیرگذاری ذهن آدمی بر کائنات است. آنها در کنار ماده و انرژی اعتقاد به تأثیرگذاری عنصر سومی به نام آگاهی یا شعور ذهن بر هستی میباشند و بر این باورند که با ارسال خواستههای ذهنی به کائنات میتوان پاسخ همۀ آرزوها و حوائج را دریافت نمود. نیازمندیهای آنان بر محور دستیابی به آرامش، موفقیت، ثروت، زندگی بهتر، سلامت و … است.
هرچند آنچه خردهفرهنگ و جریان موسوم به مثبتاندیشی مطرح میکند با آموزههای روانشناسی و شاخۀ مثبتگرای آن تفاوت بسیاری داشته و بعضا از سوی بزرگان روانشناسی و روانشناسی مثبتگرا مورد انکار[۲۲] و در میان آنان نیز منتقدان جدی دارد اما حقیقت آن است که ریشۀ اصلی چنین جریانی را در جایی جز دانش روانشناسی نمیتوان یافت.
البته ریشۀ جریان مثبتاندیش صرفا به دانش روانشناسی محدود نمیشود. در اینبین دانشهای دیگری همچون کیهانشناسی جدید، فیزیک کوانتوم و برخی قرائتهای ایدئالیسمی فلسفه نیز از سوی گروههای مثبتاندیش مورد مصادره و سوءاستفاده قرار میگیرند.[۲۳]
در حقیقت جریان مثبتاندیشی با تمام شاخههای آن که امروزه در ایران ترویج میشود توسعۀ روانشناسی مثبتگرا با تلفیقی سطحی از کیهانشناسی جدید به همراه معجونی از فیزیک کوانتوم، در زیر چتر علوم جدید است. چنین التقاط نابهنجاری این جریان را تبدیل به یک شبهعلم نموده است؛ یعنی در ضمن ادعای علمی بودن، استناد به دانشها و دانشمندان علوم، اما با هیچکدام از شواهد قابلِ اطمینان تایید نمیشود و از فقدان متدولوژی علمی نیز رنج میبرد.
جریان مثبتاندیشی با تلفیقی از دانشهای ذکر شده ذهن انسان را صاحب توان و نقش گستردهای معرفی میکند که قادر به تأثیر بر بیرون خود بوده و با آگاهی خود ارتعاشاتی ایجاد میکند که بهتدریج صورت مادی به خود میگیرند.
یکی از نویسندگانی که علاقۀ بسیاری در تفسیر هستی و معنویت با آموزههای کوانتومی دارد پیرامون نقش ذهن و آگاهی انسان بر جهان هستی ادعاهایی را مطرح نموده که هموار کنندۀ راه جریان مثبتاندیشی شده است.
مقصود این نیست که ما با فکر خود اتومبیل میسازیم و یا مجسمه ساخته و یا نقاشی میکنیم و یا ساختمانهای عظیم برپا میکنیم. بلکه مقصود این است که ما با انرژی اندیشه و یا باور خود الگوهایی را به وجود میآوریم که آنها با ارتعاشات ظریف خود بهتدریج شکل و صورت مادی به خود میگیرند.
برای مثال شخصی بهشدت مایل است که ثروتمند شود. او اراده شدید میکند و تمام انرژی فکری و روحی خود را مانند راداری بهسوی ثروت متوجه میکند. اراده و انرژی اندیشه، باور و خواسته او شرایطی را فراهم میکنند که شخص به ثروت دست مییازد. میگویند طرف به خواستهاش رسید. درست است، اما نیروی خلاق فکری و انرژی آفریننده و اراده ایجادکننده او ثروت را برایش ایجاد کرده است، پس وقتی ما قانون بقای انرژی داریم و اندیشه و اراده هم نوعی انرژی است، پس ما قانون بقای اندیشه و اراده هم داریم. نظر به اینکه اندیشه همان آگاهی و شعور است، بنابراین قانون بقای آگاهی و شعور مهمترین قانون فیزیک، طبیعت و متافیزیک است.[۲۴]
به هر روی جامعۀ امروزی ایران مدتی است با جریانی شبهعلمی روبروست که برای رهایی از مشکلات ناشی از مدرنیته به دامان علوم جدید البته با تفسیر سطحی و با قطعی دانستن فرضیههای آن پناه برده است.
توضیحات بیشتر پیرامون چیستی جریان مثبتاندیشی را به بخش سوم از همین مقاله واگذار میکنیم.
ادامه دارد…
برگرفته از کتاب واکاوی جریان مثبتاندیش؛ صص ۲۹ الی ۳۶.
پینوشت:
[۱]. Psychology.
[۲]. Brentano Franz, Psychology from an Empirical Standpoint, p.3.
[۳]. Ibid, p.9.
[۴]. حسین شکر کن و دیگران؛ مکتبهای روانشناسی و نقد آن؛ ج ۲، ص ۴۲.
[۵]. Nicky Hayes, A First Course in Psychology, p.3.
[۶]. ریتا ال. اتکینسون و دیگران؛ زمینه روانشناسی هیلگارد؛ ج ۱، ص ۲۹.
[۷]. Michael W. Eysenck, Psychology, p.3.
[۸]. احمد غضنفری؛ روانشناسی عمومی؛ ص ۱۳.
[۹]. غلامعلی افروز؛ روانشناسی تربیتی؛ ص ۹.
[۱۰]. ابوالحسن حقانی؛ روانشناسی کاربردی (۱)؛ صص ۲۴ و ۲۵.
[۱۱]. Wilhelm Wundt.
[۱۲]. Positive Psychology.
[۱۳]. در میان روانشناسان بزرگ این شاخه دارای منتقدینی است. کیت هفرن ده نقد روانشناسان بزرگ بر روانشناسی مثبت نگر را در کتاب خود آورده است. (کیت هفرن؛ روانشناسی مثبت نگر؛ ص ۳۲۰).
[۱۴]. Martin Seligman.
[۱۵]. Christopher Peterson.
[۱۶]. https://www.darmankade.com/blog/what-is-positive-psychology.
[۱۷]. همان.
[۱۸]. ر.ک: کریستوفر پیترسون و مارتین سلیگمن؛ روانشناسی مثبت، فضایل و توانمندیهای شخصیت؛ کتاب راهنما و طبقهبندی؛ ج ۱.
[۱۹]. کیت هفرن روانشناسی مثبت نگر؛ ص ۲۰.
[۲۰]. روانشناسان مثبتگرا هر گونه مثبت اندیشی را تائید نمیکنند.
[۲۱]. الفکر حرکه الی المبادی و من مبادی الی المرادی (ملا هادی سبزواری؛ شرح المنظومه (تعلیقات علامه حسن زاده)؛ ج ۱، ص ۵۷).
[۲۲]. ر.ک: بخش چهارم کتاب.
[۲۳]. نقدهای فیزیک، فلسفه، عرفان و روانشناسی بر جریان مثبتاندیشی را در بخش چهارم ببینید.
[۲۴]. محسن فرشاد؛ اندیشۀ کوانتومی مولانا؛ ص ۳۴.