آنچه پیرامون فرجام شناسی عرفان واره حلقه مورد بررسی قرارگرفته عبارت است از: ۱. جانسپاری ۲. عذاب قبر ۳. سؤال قبر ۴. تناسخ.
لحظهی جانسپاری
پیش از پرداختن به روایت عرفان واره حلقه از جانسپاری افراد، لازم است نکاتی پیرامون اهمیت و جایگاه معاد و مرگ بیان گردد.
اهمیت و جایگاه معاد
یکى از اصول جهانبینى اسلامى که از ارکان ایمانى و اعتقادى دین اسلام است، اصل ایمان به زندگى جاوید و حیات اخروى است. ایمان به عالم آخرت شرط مسلمانى است، یعنى اگر کسى این ایمان را از دست بدهد و انکار کند از زمره مسلمانان خارج است.[۱] مسئله معاد از تمامى مباحث دینى مشکلتر و معضلتر است و لهذا عدهاى معتقدند که صد درصد تعبداً باید آن را پذیرفت.[۲]
اما در عرفان واره حلقه چنانچه خواهد آمد تجربههای شخصی جایگزین آموزههای وحیانی شده است و از این بابت در مورد معاد و مراحل آن انحرافاتی پدید آمده است.
در این بخش پیرامون مرگ و لحظه جانسپاری انسان مقایسهای میان دیدگاههای عرفان واره حلقه با دین مبین اسلام صورت گرفته است.
مرگ
واژه مرگ در فارسی به معنای مردن، جان سپردن، بیجان شدن، از دست دادنِ نیروی حیوانی و حرارت غریزی، فنای حیات، نیست شدن زندگانی، از گیتی رفتن و درگذشت است. از این واژه در عربی به موت، ممات، فوت، اجل و… نام میبرند.[۳] موت را ضد حیات و رفتن توان و قوت از شیء میدانند.[۴]
آدمی با جانسپاری در دنیا و ورود به برزخ مرحلهی جدیدی از حیات را به خود میبیند. جان دادن مؤمنان و غیر مؤمنان هرگز یکسان نبوده و بهکلی متفاوت است.
در ادبیات دینی از جانسپاری به احتضار، سکرات و غمرات موت تعبیر شده و آداب[۵] و ادعیهای[۶] در این زمینه توصیه شده است؛ اما در تشیکلات حلقه تقریر دیگری از جانسپاری افراد وجود دارد.
در دین اسلام «جان دادن برای مؤمن بسیار سهل و راحت است و بر اساس برخی روایات مانند آن است که انسان گل خوشبویی را بو کند و ناگهان خود را در باغهای بهشت ببیند.[۷] اما برای منافق و کافر بسیار سخت و سنگین است؛ چنانکه بخواهند دندان کسی را بدون تخدیر بکشند یا انگشت او را بدون بیهوشی موضعی قطع کنند، یا پزشکی بخواهد بدون تخدیر و بیهوشی قلب بیماری را عمل کند یا ناخنی را از گوشت انگشت جدا کند. جان کندن کافر و منافق بهمراتب شدیدتر و جانکاهتر از اینهاست».[۸]
عرفان واره حلقه و لحظه وقوع مرگ
توصیف
باور مؤسس حلقه پیرامون لحظهی جانسپاری انسانها بر این استوار است که سختی و سکراتی برای آدمی در حین مرگ وجود نداشته و همهی انسانها بهراحتی جان میدهند. طاهری گفته است:
با توجه به اینکه مرگ، تجلی رحمت خاص و ویژهای است که شامل حال همه میشود، در لحظهی وقوع، بسیار دلپذیر و خوشایند است. همهی ما در لحظهی جدا شدن از جسم خود، شیرینی و لذت وصفناپذیری را خواهیم چشید که مربوط به همین لطف و رحمت ویژه است.[۹]
شیرینسازی لحظهی مرگ در تشکیلات حلقه ازآنروست که طاهری معتقد است بسیاری از افراد به خاطر ترس از مرگ دینگریز شدهاند؛ بنابراین او روی به سادهسازی و تحریف حقیقت آن آورده است.
این ماجرایی که عده زیادی دچار ترس و وحشت شدند از مرگ، از شب اول قبر، از فشار قبر و از لطف الهی ناامید شدند و نسبت به خدا دچار آن سوء تفاهمات شدند، اینجا این تجربه، برای آنها نشان خواهد داد که اینطوری نیست.[۱۰]
دلایلی که طاهری برای آسان و لذتبخش بودن جانسپاری انسانها ارائه میدهد شواهدی است که بهزعم وی کاملاً تجربی و ناشی از ارتباطاتی است که با ارواح سرگردان در جلساتی موسوم به تشعشع دفاعی داشته است.
بههرحال وی هیچگونه مستندات دینی برای باورهای خود در زمینه شیرین بودن جانسپاری همه انسانها ارائه نداده است.
رهبر عرفان وارهی حلقه با جایگزین کردن تجارب شخصی بهجای نصوص وحیانی در مورد مرگ گفته است:
تجربهای که از تشعشع دفاعی به دست آوردیم و صحبت با هزاران هزار کالبد ذهنی که تاکنون که از آنها من، این سؤال را پرسیدم که آیا لحظهی جدائی لحظهی تلخی بوده؟ از کالبدهای ذهنی که در انفجار، آتشسوزی، سوانح و مواردی که به نظر ما خیلی سخت میآید، حتی یک مورد هم نشنیدم که یک کالبد ذهنی، گفته باشند که مرگ ما سخت بود، حتی یک مورد.[۱۱]
وی در جای دیگری گفته است:
صرفنظر از اینکه چگونه، کجا و براثر چه، مرگ اتفاق بیافتد، لحظهی جدائی، شیرینترین لحظه است. حالا ما میگوییم خیلی بد جان داد، بد مرد، ببینید که چه کرده بود که اینطوری مرد و خلاصه صحبت از مرگ بد میکنیم درحالیکه مرگ بد نداریم، همهاش شیرینی، آزادی و رهایی است.[۱۲]
و در کتاب موجودات غیر ارگانیک نگاشته است:
تجربهی مرگ برای همه شیرین است و حتی مرگهای دلخراش در لحظهی وقوع برای خود فرد سخت و دردناک نیست.[۱۳]
نقد و بررسی
یکم: پرهیز از افراطوتفریط
هرچند ممکن است افراد و احیانا گروههایی در پارهای از موارد دینی همچون مسئله مرگ و… زیادهروی نمایند اما وجود چنین اشخاص و تفکراتی مجوزی برای تحریف آنچه دین در مورد حقیقت مرگ و لحظهی جانسپاری انسان معرفی بیان کرده است نمیباشد.
دوم: ارتباط با ارواح و تجارب نزدیک به مرگ
ادعای برقراری ارتباط با ارواح توسط طاهری حتی اگر ممکن هم باشد عمومیسازی آن کار صحیحی نیست و اساسا ارتباطی با عرفان و شناخت خدا نداشته و بدون عرضه بر نصوص دینی حجیت ندارد. همچنین بسیاری از گزارشهای موجود راجع به تجارب نزدیک به مرگ، آن را همراه با سختی و عذاب توصیف نموده است؛ بنابراین ادعای طاهری قابل خدشه است.
سوم: ترویج اباحه گری با آسانسازی مرگ
سخنان ناروای طاهری در اطراف معاد که بخشی از آن پیرامون لحظهی جان سپردن آدمی بیان گشت، دارای فرجام نامطلوبی برای پیروانش میباشد و از آن حیث که کیفیت جانسپاری انسانها، اعم از مؤمن و غیر مؤمن یکسان پنداشته شده است، سرانجامی جز میل طرفداران وی به اباحهگری را در پی ندارد. این در حالی است که ارائهی تصور صحیحِ دینی و بدون افراطوتفریط از مرگ، نقش بسزایی در اصلاح فرد و جامعه و نیز دنیا و عُقبی فرد خواهد داشت.
چهارم: لحظهی مرگ به روایت دین
آنچه بنیانگذار حلقه مطابق با تجارب شخصی خود مورد استناد قرار میدهد با آموزههای دینی در تعارض جدی است. در قرآن کریم و روایات معصومینعلیهمالسلام از راحتیِ[۱۴] جان سپردن مؤمنین و سختی جان دادن کفّار و افراد گنهکار سخن به میان آمده است. در اینجا به تعدادی از آیات و روایات در رابطه با سختی جان دادن کافران و گنهکاران اشاره میکنیم.
الف: قرآن و سکرات موت
وَ لَوْ تَرَى إِذْ یَتَوَفَّى الَّذِینَ کَفَرُوا الْمَلاَئِکَهُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبَارَهُمْ وَ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ؛ و اگر ببینى کافران را هنگامیکه فرشتگان (مرگ)، جانشان را مىگیرند و بر صورت و پشت آنها مىزنند و (مىگویند) بچشید عذاب سوزنده را (به حال آنان تأسف خواهى خورد)![۱۵]
علامه طباطباییرضواناللهتعالیعلیه در المیزان به نقل از برخی مفسرین میگوید: ادبار کنایه از نشیمنگاه و وجوه هم به معنای جلوی سر است؛ و زدن به نشیمنگاه و جلوی سر آنها به معنای خوار و ذلیل کردن ایشان است.[۱۶]
وَ لَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِی غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلاَئِکَهُ بَاسِطُوا أَیْدِیهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَکُمُ الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا کُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ وَ کُنْتُمْ عَنْ آیَاتِهِ تَسْتَکْبِرُونَ؛
و اگر ببینى هنگامیکه (این) ظالمان در شداید مرگ فرورفتهاند و فرشتگان دستها را گشوده، به آنان مىگویند: جان خود را خارج سازید! امروز در برابر دروغهایی که به خدا بستید و نسبت به آیات او تکبّر ورزیدید، مجازات خوارکنندهاى خواهید دید! (به حال آنها تأسف خواهى خورد).[۱۷]
همچنین قرآن کریم لحظهی جانسپاری کافران را اینگونه به تصویر میکشد:
کَلاَّ إِذَا بَلَغَتِ التَّرَاقِیَ l وَ قِیلَ مَنْ رَاقٍ l وَ ظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ l وَ الْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ؛ چنین نیست (که انسان مىپندارد! او ایمان نمىآورد) تا موقعى که جان به گلوگاهش رسد، l و گفته شود: «آیا کسى هست که (این بیمار را از مرگ) نجات دهد؟!» l و به جدایى از دنیا یقین پیدا کند، l و ساق پاها (از سختى جان دادن) بههم بپیچد![۱۸]
تراقى جمع ترقوه به معنى استخوانهایی است که گرداگرد گلو را گرفته است و رسیدن جان به گلوگاه، کنایه از آخرین لحظات عمر است، زیرا هنگامیکه روح از بدن بیرون مىرود، اعضایى که فاصله بیشترى از قلب دارند (مانند دستوپاها) زودتر از کار مىافتند، گویى روح تدریجاً خود را از بدن برمیچیند تا به گلوگاه برسد.[۱۹]
روایات و توصیف جانسپاری
در روایات از سختی جانسپاری و دلایل آن و نیز عواملی که جانسپاری و مرگ را آسان میکند سخن گفته شده است.
امام صادقعلیهالسلام فرموده است:
مَن أحَبَّ أن یُخَفِّفَ اللَّهُعزوجل عَنه سَکَراتِ المَوتِ، فلْیَکُنْ لقَرابَتِهِ وَصُولًا وبوالِدَیهِ بارّاً، فإذا کانَ کذلکَ هَوَّنَ اللَّهُ؟عز؟ علَیهِ سَکَراتِ المَوتِ ولَم یُصِبْهُ فی حیاتِهِ فَقرٌ أبَداً؛ هرکه دوست دارد خداوندعزوجل سکرات مرگ را بر او سبک گرداند، باید به خویشانش رسیدگى و به پدر و مادرش نیکى کند. اگر چنین کند، خداوندعزوجل سختىهاى مرگ را بر او آسان گرداند و در زندگیاش هرگز به نادارى نیفتد.[۲۰]
همچنین از امام علیعلیهالسلام نقل شده است:
إنّ للمَوتِ لَغَمَراتٍ هِیَ أفظَعُ مِن أن تُستَغرَقَ بصِفَهٍ، أو تَعتَدِلَ على عُقولِ أهلِ الدّنیا؛ مرگ را سختىهایى است دشوارتر از آنکه در وصف گنجد یا با خردهاى مردم جهان سنجیده شود.[۲۱]
بنابراین مطابق با آموزههای دینی، جانسپاری انسانهای صالح و طالح هرگز یکسان نمیباشد. مؤمن با اشتیاق و به دور از رنج، دنیا را ترک کرده و رهسپار عالم برزخ میشود و انسانهای تبهکار با رنج و سختی و عذاب جان به جانآفرین تسلیم میکنند.
برگرفته از کتاب عرفانوارهی حلقه دورهی تکمیلی؛ صص ۱۸۲-۱۹۰.
ادامه دارد…
پینوشت:
[۱]. مرتضی مطهری؛ مجموعه آثار (زندگى جاوید یا حیات اخروى)؛ ج۲؛ ص ۵۰۱.
[۲]. همو، مجموعه آثار؛ ج۴؛ ص ۶۷۰.
[۳]. عبدالله جوادی آملی؛ معاد در قرآن؛ ج ۴، ص ۱۸۱.
[۴]. المیم و الواو و التاء أصلٌ صحیح یدلُّ على ذَهاب القُوّه من الشیء. منه المَوْتُ: خلاف الحیاه. ابن فارس؛ معجم مقائیس اللغه؛ ج۵، ص ۲۸۳.
[۵]. محمدباقر مجلسی؛ بحار الأنوار؛ ج۷۸، ص ۲۳۰، باب ۵ آداب الاحتضار و أحکامه.
[۶]. همان، ج۹۲، ص ۳۴۲، باب ۱۲۲ الدعاء عند الاحتضار.
[۷]. محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ۱، ص ۳۵.
[۸]. عبدالله جوادی آملی؛ معاد در قرآن؛ ج ۴، ص ۲۱۱.
[۹]. محمدعلی طاهری؛ انسان و معرفت؛ صص ۲۳۵ و ۲۳۶.
[۱۰]. محمدعلی طاهری؛ دوره هفتم؛ ص ۲۲۵.
[۱۱]. همان، صص ۲۲۴ و ۲۲۵.
[۱۲]. محمدعلی طاهری؛ دوره هفتم؛ ص ۲۲۴.
[۱۳]. همو، موجودات غیر ارگانیک؛ ص ۴۰.
[۱۴]. در روایات اسلامی جان دادن مؤمن به «نوشیدن آب خنک در روز تابستانی»، «دسته گل خوشبوی» و… تشبیه شده است.
[۱۵]. انفال: ۵۰.
[۱۶]. قیل: إن الأدبار کنایه عن الأستاه فبالمناسبه یکون المراد بوجوههم مقدم رءوسهم و ضرب الوجوه و الأدبار بهذا المعنى یراد به الإزراء و الإذلال. (سید محمدحسین طباطبایی؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ ج۹، ص ۱۰۰).
[۱۷]. انعام: ۹۳.
[۱۸]. قیامت: ۲۶.
[۱۹]. ناصر مکارم شیرازی؛ تفسیر نمونه؛ ج۲۵، ص ۳۰۸.
[۲۰]. محمد بن الحسن الطوسی؛ الأمالی؛ ص ۴۳۲/ محمد محمدى ریشهری؛ میزان الحکمه؛ ج ۱۱؛ ص ۱۲۷.
[۲۱]. محمد محمدى ریشهری؛ میزان الحکمه؛ ج ۱۱؛ ص ۱۲۶.