عذاب قبر
مسئله عذاب در قبر از جمله باورهای مسلمین میباشد که جز گروه اندکی از معتزله کسی آن را انکار نکرده است.[۱] شیخ صدوقرحمهاللهعلیه در کتاب اعتقادات در این مورد میگوید:
اعتقادنا فی المساءله فی القبر أنّها حق لا بد منها، فمن أجاب بالصواب فاز بروح و ریحان فی قبره و بجنّه نعیم فی الآخره و من لم یأت بالصواب فله نزل مِنْ حَمِیمٍ فی قبره وَ تَصْلِیَهُ جَحِیمٍ فی الآخره؛[۲]
اعتقاد ما در مورد سؤال در قبر این است که حق است و چاره و گریزی از آن نیست. کسی که آن را درست پاسخ دهد سعادتمند میشود در قبرش به روح و ریحان و در آخرت به بهشت؛ و کسی که از عهدهی سؤال قبر برنیاید آتش در قبرش فرستاده میشود و در آخرت به جهنم میافتد.
دلایل بسیاری برای فشار قبر در روایات ذکر شده است که بهطورکلی بازگشت جملگی آنان به اعمال و گناهان آدمی است.
عذاب قبر در دیدگاه تشکیلات حلقه
توصیف
بنیانگذار تشکیلات حلقه در دورههای آموزشی این عرفان واره به تفاریق در مورد فشار قبر سخن گفته است. وی همچنین در کتاب انسان و معرفت در قسمت معاد شناسی به نحو مختصر به این مسئله پرداخته است. مطابق با اعتقاد و قرائت خاص او فشار قبر هیچگونه ارتباطی با کردار آدمی نداشته و تنها بسته به تسخیر جسم توسط روح است که منشأ آن وابستگیهای انسان میباشد. طاهری بهمانند همیشه تجارب شخصی خود در این مسئله را محور قرار داده، ترویج میکند و نسبت به آموزههای دینی در مورد معاد بیتفاوت است.
شما در این تشعشع دفاعی خیلی خوب میتوانید تجارب با ارزشی روی این مسائل به دست بیاورید و ببینید که واقعیت قضیه چیست.[۳]
همچنین:
ما در دوره تشعشع دفاعی از کسانی … تجربهداریم که سؤال کرده باشیم که آیا تلاش کردی جسمت را دوباره تسخیر بکنی، اگر… سؤال بکنید، میبینید که یک درصد قابلتوجهی آمدند این تجربه را کسب کردند و خواستند جسم را بروند داخلش و دوباره تکانش بدهند چون میبینند زندهاند، میگویند حالا که ما زندهایم شاید دوباره بتوانیم این جسم را تکانش بدهیم.[۴]
تفسیری که طاهری از فشار قبر ارائه میدهد منحصر در وابستگی روح به جسم و تلاش روح برای بازگشت به جسم است و ارتباطی با اعمال و گناهان فرد ندارد. او بیشتر انسانها را وابستهی به دنیا و جسم خود میداند و تنها عدهای که دارای دانش کمال هستند را رهاشده از قیدوبند دنیا و جسم میداند. دانش کمال در این فرقه گونهی والایی از معرفت و آگاهی است که البته از راه دین به دست نمیآید!
بسیاری از کسانی که پس از درگذشت، مرگ خود را باور نمیکنند و یا نمیخواهند آن را بپذیرند، سعی میکنند به نحوی، به بدن خود بازگردند؛ اما علاوه بر اینکه به مقصودشان نخواهند رسید، در تلاش برای تسخیر جسم خود، تحتفشار و سختی شدیدی قرار میگیرند که همان «فشار قبر» است.[۵]
همچنین گفته است:
بیشتر ما گمان میکنیم که بهراحتی، حقیقت مرگ را خواهیم پذیرفت؛ درحالیکه فقط تعداد اندکی از درگذشتگان هستند که به دلیل معرفت و آگاهی (دانش کمالی) بهسادگی دست از این دنیا (ازجمله جسم خود) میکشند و بدون فشار قبر بهسوی زندگی بعدی رهسپار میشوند. این عده که هوای دیدار پروردگار و عزم کوی او را دارند، حتی لحظهای در فشار وابستگیهای زمینی باقی نمیمانند و کوچکترین تمایلی برای بازگشت به جسم خود ندارند. بنابراین، از این نظر، دچار عذاب و آزردگی هم نمیشوند.[۶]
نقد و بررسی
یکم: بیاعتباری تجارب شخصیِ معارض دین
تجربیات شخصی در باب مسائل دینی اولاً برای دیگران حجیت نداشته و قابلیت عمومیسازی ندارد و ثانیا اینچنین تجارب شبهمعنوی اگر مطابق با آموزههای دینی نباشند اساسا باطل هستند؛ تجارب طاهری در تباین محض با آموزههای دینی هستند و او اندیشههای فرقهای خود را محصول الهام و ادراک میداند.
دوم: دلایل فشار قبر مطابق روایات
به خلاف آنچه بنیانگذار حلقه میپندارد، «راز فشار قبر در برخی روایات بدرفتاری با خانواده اعلام شده است؛ چنانکه پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم فشار قبر سعد را بر اثر آن دانست. در پارهای روایات فشار قبر کفاره تضییع نعمتها بهحساب آمده است. «قال رسول اللّهصلیاللهعلیهوآلهوسلم ضَغْطَهُ الْقَبْرِ لِلْمُؤْمِنِ کَفّارَهٌ لِما کانَ مِنْهُ مِنْ تَضییعِ النّعمِ».[۷]
بر پایه برخی دیگر از احادیث، عذاب قبر محصول سخنچینی است.[۸] درباره کافر میفرماید:
وقتی فرشته سؤال درباره پیامبر از او میپرسد و او از جواب عاجز میماند… مارها و عقربها بر او مسلّط میشوند و قبر او تاریک میگردد. سپس چنان فشاری به او میدهد که دندههای راست و چپ وی در یکدیگر داخل میشود[۹]».[۱۰]
همچنین در روایات اسلامی فشار قبر مورد تصریح قرار گرفته است؛ در اینجا به چند نمونه از آنان اشاره میکنیم.
ابو بصیر گوید: به امام صادقعلیهالسلام عرض کردم: آیا کسى از فشار قبر رها مىشود؟ فرمود: از آن به خدا پناه مىبریم. چه اندکاند کسانى که از فشار قبر رها مىشوند؟! هنگامیکه رقیّه (دختر پیامبر خداصلیاللهعلیهوآلهوسلم ) کشته شد، رسول خداصلیاللهعلیهوآلهوسلم در کنار قبرش ایستاد و سر خود را به آسمان بلند کرد و درحالیکه از چشمان مبارکش اشک جارى بود، به مردم فرمود: من به یاد این دختر افتادم و به خاطر آزارى که به او رسید، بر او رقّت مىکنم و اشک مىریزم و بخشش او را از فشار قبر خواستارم.[۱۱]
همچنین امام صادقعلیهالسلام فرمودهاند:
بعدازآنکه سعد (بن معاذ) فوت نمود، هفتاد هزار فرشته او را تشییعجنازه کردند؛ رسول خداصلیاللهعلیهوآلهوسلم بر بالین قبرش ایستاد و فرمود: (آیا) مانند سعد فشار قبر ببیند؟! مادر سعد گفت: اى سعد! گوارایت و گرامیت باد. پس رسول خداصلیاللهعلیهوآلهوسلم به او فرمود: اى امّ سعد! چیزى را بر خداوند تحمیل نکن، گفت: اى رسول خدا! شنیدهایم که درباره سعد چنان تعریف مىنمودى، فرمود: همانا سعد نسبت به خانوادهاش زبانى خشن داشت.[۱۲]
سوم: بیارتباطی نائل آمدن به کمال با دین در حلقه
دانش کمال در عرفان واره حلقه از رهگذر اندیشه Interuniversal به دست میآید که در آن بایستی تنها به درک وحدت[۱۳] و تن واحده بودن جهان هستی نائل آمده و در این راستا دین و مذهب شرط نمیباشد[۱۴]، بلکه باید به صلح با همهی هستی رسید.
بههرتقدیر در آموزههای اسلامی دستورالعملهایی برای رهایی از فشار قبر بیانشده است. همچنین اگر شماری از مؤمنینِ راستین از فشار قبر مستثنا شدهاند، این دستورالعملها تنها منحصر در اعمال صالح و این مستثنا شدنها فقط به جهت التزام به آن اعمال صالح بوده است نه آنچه طاهری تحت عنوان دانش کمال جعل کرده است. بههرحال در تشکیلات عرفان حلقه پاکی و ناپاکی و دین و بیدینی اهمیتی ندارد و از چنین عقایدی کمال حاصل نمیشود بلکه کمال حقیقی تنها از تبعیت از شرع و عقل به دست میآید.
برگرفته از کتاب عرفانوارهی حلقه دورهی تکمیلی؛ صص ۱۹۱-۱۹۶.
پینوشت:
[۱]. جعفر سبحانی تبریزی؛ الإلهیات على هدى الکتاب و السنه و العقل؛ ج۴، ص ۲۳۷.
[۲]. ابنبابویه، محمد بن على؛ إعتقادات الإمامیه؛ ص ۵۸.
[۳]. محمدعلی طاهری؛ دوره چهارم؛ ص ۳۰.
[۴]. همان، ص ۴۵.
[۵]. محمدعلی طاهری؛ انسان و معرفت؛ ص ۲۳۸.
[۶]. همان.
[۷]. محمدباقر مجلسی؛ بحار الأنوار؛ ج۶؛ ص ۲۲۱.
[۸]. همان، صص ۲۲۲ و ۲۷۹.
[۹]. همان، صص ۲۲۴.
[۱۰]. عبدالله جوادی آملی؛ معاد در قرآن، ج ۴، ص ۲۱۴.
[۱۱]. محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ۳، ص ۲۳۶.
[۱۲]. همان.
[۱۳]. مراد وحدت وجود مطرح در عرفان اسلامی نمیباشد.
[۱۴].ر.ک: امین شمشیری؛ عرفان وارهی حلقه دوره مقدماتی؛ صص ۸۱- ۹۲..